گفتوگو با کتایون فیض مرندی، طراح، کارگردان و مدرس تئاتر و کارگردان نمایش «آتن–مسکو»
هومن کبیری پرویزی – ونکوور
اجرای نمایش «آتن–مسکو» در ونکوور، نخستین اجرای کتایون فیض مرندی، کارگردان مطرح تئاتر، در خارج از ایران است که توانسته جوایز متعددی را در جشنوارههای ایران از آن خود کند. این نمایش با محوریت موضوع مهاجرت، با موفقیت در ایران به روی صحنه رفته و تحسین منتقدان و هنرمندان را برانگیخته است. فرصتی یافتیم تا با ایشان دربارهٔ کارهایشان و این نمایش گفتوگویی داشته باشیم و از ایشان دربارهٔ این نمایش و دلیل انتخاب آن بهعنوان اولین کاری که در خارج از ایران به روی صحنه میبرند، بپرسیم که توجه شما را به این آن جلب میکنیم.
خانم فیض مرندی، با سلام، از اینکه وقتتان را به ما دادید سپاسگزاریم. لطفاً برای آن دسته از خوانندگان ما که کمتر شما را میشناسند، کمی از خودتان و سوابق حرفهایتان بگویید.
کتایون فیض مرندی هستم. طراح، کارگردان و مدرس تئاتر، کارشناسی «طراحی صحنه و لباس» از دانشکدهٔ هنرهای زیبا. کارشناسی ارشد «بازیگری و کارگردانی» از دانشکدهٔ هنر و معماری، تهران.
عضو خانهٔ تئاتر و سینمای ایرانام، فعالیت حرفهای خودم را با طراحی صحنه و لباس در تئاتر، سینما و تلویزیون آغاز کردم و تا امروز در بیش از ۴۰ اثر هنری حضور داشتهام. در سال ۲۰۰۲، گروه تئاتر آلما را تأسیس کردم و نمایشها و پرفورمنسهای متفاوتی را به عرصهٔ تولید رساندم. بیش از ۲۰ سال سابقهٔ تدریس در رشتهٔ نمایش در دانشگاههای ایران را دارم.
شما هم در سینما و هم در تئاتر فعالیت داشتهاید. کدامیک را بیشتر دوست دارید و چرا؟
در حوزهٔ طراحی صحنه و لباس به هر دو علاقهٔ یکسان دارم، اما در هر دو حوزه برای طراح محدودیتهایی وجود دارد. در سینما و تلویزیون، بودجهٔ بیشتر به کارهای تاریخی اختصاص داد میشود و طراح در کارهای معاصر با محدودیت بودجه روبرو است و ناچارست که از برخی ایدهآلهایش صرفنظر کند. در ضمن برای طراح در این حوزه، محدودیت ژانر و گونه هم وجود دارد، بهطور مثال در ایران تولیدات علمی تخیلی یا مواردی از این دست نداریم، جایی که طراح از لحاظ هنری حرف اول را میزند. در تئاتر گونه و سبکهای مختلف وجود دارد، اما زیرساختهای سالنهای تئاتر به لحاظ فنی و تکنیکی محدود است و اکثر آنها فاقد تجهیزات مدرناند. در زمینهٔ کارگردانی باید بگویم که من فقط تجربهٔ کارگردانی تئاتر را دارم که برایم بسیار لذتبخش است و کار سینمایی انجام ندادهام اما مطمئنم که تولید یک اثر سینمایی از لحاظ کمی میتواند مخاطبان بیشتری را در برگیرد.
در تئاتر هم، شما در حوزههای متفاوتی فعال بودهاید، از جمله کارگردانی، طراحی صحنه و حتی تدریس آکادمیک. به کدامیک از این زمینهها بیشتر علاقهمندید و در کدامیک فعالترید؟
من بهصورت مستمر به کار تدریس مشغول بودهام که بسیار هم به آن علاقهمندم، و بهنظرم آموزش، حرف اول را در تولید آثار شاخص و ماندگار میزند. در حال حاضر در کارگردانی فعالترم، اما به کار طراحی صحنه با گروههای دیگر هم ادامه میدهم.
از گروه آلما برایمان بگویید. چه شد که این گروه شکل گرفت؟ با چه کسانی همکاری داشتهاید و دارید، و چه کارهایی را به نمایش در آوردهاید؟
گروه تئاتر آلما در سال ۲۰۰۲ بهمنظور طرح مسائل اجتماعی در حوزهٔ خانواده و زنان شکل گرفت. و تا قبل از تأسیس این گروه، هیچ گروه تئاتری دیگری بهشکل متمرکز در ایران در حوزههای مذکور فعالیت نکرده بود. هدف از تشکیل این گروه طرح مسائل مشترک زنان در منطقه و جهان بوده و است و متون نمایشی ما یا شامل ترجمهٔ آثار معاصر جهان در رابطه با همین مضمون یا تولید نمایشنامه و اجرای آن است. موضوعات نمایش یا بهصورت کارگاهی با ایدهای اولیه با حضور نمایشنامهنویس شکل میگیرد، یا طرحی کلی مبتنی بر مضمونی اجتماعی توسط نویسنده تبدیل به نمایشنامه میشود و در اختیار گروه قرار میگیرد. رئوس این موضوعات عبارتند از: مهاجرت، بیخانمانی، جنگ و بهداشت روانی و جسمانی زنان و کودکان. نمایشهای «دریاچهٔ قو»، «بغض وحشی»، «دفترچهٔ یادداشت»، «بدون خداحافظی»، «پیچ تند»، ««آتن–مسکو»»، «ورود آقایان ممنوع»، «پرتره»، «گرترود»، «مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد» و «۳ دقیقه» را با نمایشنامهنویسانی چون، نغمه ثمینی، آرش عباسی، طلا معتضدی و مترجمانی چون ناهید نصیری، سکینه عربنژاد و بازیگرانی چون الهام پاوهنژاد، هنگامه قاضیانی، علی سرابی، الهام کردا، رؤیا میرعلمی، نوید محمدزاده، نگار جواهریان، ناهید مسلمی، معصومه قاسمیپور، نگار عابدی، بهناز جعفری و دیگران بهروی صحنه بردهام.
دغدغهٔ اصلیتان در گزینش نمایشنامهها چیست؟ چه نوع نمایشنامههایی را بیشتر دوست دارید به روی صحنه ببرید؟
نمایشنامههایی را انتخاب میکنم که بستر رویدادهایشان حقیقی و واقعی است. معمولاً در انتخاب مضامین، مسائلی طرح میشود که عامدانه یا غیرعامدانه به آن توجهی نشده است، و این موضوعات غالباً در گسترهٔ زمان باعث عمیقتر شدن ناهنجاریهای اجتماعی در کل جامعهٔ مورد نظر میشود.
در رابطه با طرح مسائل زنان، گویا در زمینهٔ اسیدپاشی هم کار کردهاید. لطفاً دربارهٔ آن برایمان بگویید.
پرفورمنس پرتره با هدف آگاهیرسانی به آمار بالای پدیدهٔ اسیدپاشی در منطقه طراحی شد. متأسفانه این معضل اجتماعی در کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان و هند مدتهاست که اتفاق میافتد و مباحث رفتارشناسی و حقوقی زیادی را بهدنبال دارد. تماشاگران بعد از مطالعهٔ آمار واقعی این سوءرفتار اجتماعی، بهتنهایی در موقعیتی تصویری قرار میگرفتند که میتوانستند در شرایط مجازی، چهرهٔ خود را پس از اسیدپاشی نظاره کنند و طبیعتاً بسیار تحت تأثیر قرار میگرفتند و با قربانیان این حوادث بهصورت عمیقی همزادپنداری میکردند.
لطفاً از جوایزی که برای کارهایتان دریافت کردهاید، برای خوانندگانمان بگویید؟
بهترین طراحی صحنه برای نمایش «جنگ سیاه و صلح سبز» به کارگردانی فردوس حاجیان از جشنوارهٔ بینالملی تئاتر عروسکی
بهترین کارگردان زن برای مجموعه آثار تولیدی از کانون کارگردانان خانهٔ تئاتر ایران
همچنین برخی از بازیگران نمایشهای تولیدشده در گروه تئاتر آلما در آثار متعدد، جوایز بهترین بازیگران زن را از کانون ملی منتقدین ایران و انجمن بازیگران خانهٔ تئاتر ایران دریافت کردهاند، از جمله هنگامه قاضیانی، معصومه قاسمیپور، رؤیا میرعلمی و ناهید مسلمی.
کمی دربارهٔ نمایش «آتن–مسکو» برای خوانندگانمان بگویید. چه شد که این نمایش را برای اولینبار به روی صحنه بردید و بازخورد مردم و منتقدان دربارهٔ این نمایش چه بود؟
نمایشنامهٔ «آتن–مسکو» در حقیقت طنزی اجتماعی است که شخصیتهای آن وامگرفته از شخصیتهای نمایشنامهٔ «سه خواهر» چخوف در زمانی معاصر است که با تغییرات سیاسی و اجتماعی حادثشده در روسیهٔ بزرگ، مسکو را ترک میکنند و در یونان اقامت میگزینند. آنها نهتنها درگیر مسائل اقتصادی و اجتماعی در کشور جدید شدهاند، بلکه پیشفرضها و قضاوتهایی هم که دربارهٔ یکدیگر میکنند باعث ایجاد تنش در رابطهٔ خویشاوندیشان میشود. نمایش با ورود خواهر کوچک (ایرنا) از مسکو و پیوستن به دو خواهر دیگر (اُلگا و ماشا) در آتن، ۲۴ ساعت از زندگی آنها را به تصویر میکشد.
یکی از دلایل انتخاب این نمایشنامه، توأمان بودن بحث زنان و مهاجرت در این نمایشنامه است که یکی از اهداف همیشگی گروه تئاتر آلما بوده است.
این نمایشنامه که در سال ۱۳۸۷ در تهران بهروی صحنه رفت، با بازخورد بسیار خوبی از جانب تماشاگران و هنرمندان مواجه شد و اساتید پیشکسوتی از جمله عزتالله انتظامی گروه را مورد تشویق ویژه قرار دادند.
تا جایی که میدانم اجرای «آتن–مسکو» اولین کار شما در کاناداست. چرا این نمایش را از بین کارهایتان برای اجرا انتخاب کردید؟ و آیا این اجرا با اجراهایی که در ایران داشته، متفاوت خواهد بود؟
چون فکر میکنم مخاطب اصلی این نمایشنامه، جامعهٔ مهاجراناند و کانادا کشوری است که از دیرباز بر پایهٔ حضور مهاجران شکل گرفته است. این اجرا با اجرایی که در ایران صورت گرفت متفاوت خواهد بود زیرا همهٔ عوامل آن اعم از بازیگران و عوامل پشت صحنه کسانیاند که تجربهٔ زندگی در کشور دوم را دارند درست مثل داستان نمایش، و در نتیجه با شخصیتهای نمایش بهتر ارتباط برقرار میکنند چون در این موقعیت زندگی کردهاند و همینطور تماشاگران هم غالباً مهاجرند و مسلماً اجرای این نمایش در مقایسه با اجرای قبلی آن در ایران متفاوت خواهد بود. برای شخص من این اجرا بسیار دلپذیر خواهد بود چرا که نمایش را در بستری بسیار واقعی اجرا خواهیم کرد.
انتخاب عوامل و بازیگران اجرای «آتن–مسکو» در ونکوور چگونه انجام گرفته است و آیا برای این کار با محدودیتی مواجه نبودهاید؟
تیم بازیگران را با شناخت قبلی مبتنی بر اجراهای پیشین انتخاب کردم. دوستان پشت صحنه هم کمکم به ما پیوستند.
آیا این نمایش را در شهرهای دیگر کانادا یا کشورهای دیگر هم بهروی صحنه خواهید برد؟
بله. پس از اجرای نخست در صدد اجراهای متعدد در کانادا و آمریکا هستیم.
فکر میکنید میشود این نمایش را به زبان انگلیسی هم برای مخاطبان غیرفارسیزبان بهروی صحنه برد؟
قطعاً. این نمایشنامه در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده است و ما هم قصد اجرای آن را به زبان اصلی داریم.
تفاوت کار در کانادا و ایران را چطور میبینید؟ چه مزیتها و چه کاستیها و محدودیتهایی در هر یک از دو کشور برای کارتان وجود داشته است؟
محدودیت کار در ایران مبتنی بر محدودیت مضمونی است، در حالی که در کانادا محدودیتها مبتنی بر محدودیت اعتبار مالی در تولید است. تئاتر پروسهٔ زمانبری است که نیازهای اولیهٔ آن، داشتن جای تمرین است و هزینههای سالنهای تمرین، ساخت دکور، نور، موسیقی، لباس، گریم و موارد دیگر از عهدهٔ شخص خارج است و نیاز به حمایت اسپانسرهای فرهنگی دارد. اگر عشق به تولید تئاتر بدون چشمداشت به درآمد مالی آن نبود، قطعاً این نمایش هیچوقت تولید نمیشد و این مشکلی است که پیش روی تمام گروههای ایرانی است که مشغول تولید نمایش در این کشورند، و غالباً از دریافت دستمزدهای خود به نفع تولید اثر نمایشی صرفنظر میکنند. پرواضح است که تداوم حضور و بالندگی آنها نیازمندِ برنامهریزی کلان فرهنگی توسط ایرانیان ساکن کانادا است.
اگر مورد دیگری هست که بخواهید با خوانندگانمان در میان بگذارید، بفرمایید.
فرهنگ و تمدن ایرانی از چنان پیشینهٔ غنیای برخوردار است که توانایی انتقال تجربیات معنوی و تاریخی خود را به جهان معاصر دارد و قطعاً در کانادا که جامعهای چندفرهنگی است، این اتفاق میتواند محقق شود بهشرط آنکه بستر مناسبی برای تولیدات متکثر فرهنگی و هنری از قبیل ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی، و تئاتر و سینما توسط سرمایهگذاران و فرهیختگان صورت پذیرد. امیدوارم بهزودی شاهد افتتاح نخستین فرهنگسرای ایرانیان در ونکوور باشیم.
در انتها از همکاران عزیزم که به من اعتماد کردند و در این مسیر دشوار و شیرین جهت تولید و اجرای نمایش «آتن–مسکو» همراه شدهاند نهایت سپاس و قدردانی را مینمایم. همچنین از آقای مسعود کریمایی مدیریت محترم خانهٔ فرهنگ و هنر ایران و سرکار خانم سیما غفارزاده مدیر مسئول و سردبیر رسانهٔ همیاری که حمایتهای مادی و معنویشان را از ما دریغ نداشتهاند، تشکر و قدردانی میکنم.